هراس فزاینده رهبران عرب از تجدید حیات طالبان شاید یکی از علل فاصله گرفتن آنها از تحولات سیاسی در افغانستان باشد. جهان عرب، از جمله کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، نمی توانند از پیامدهای ناشی از ظهور دوباره طالبان جلوگیری کنند. فروپاشی کابل سروصدای زیادی در رسانه های اجتماعی ایجاد کرد و بسیاری ابراز نگرانی کردند که آنچه در افغانستان اتفاق افتاد به زودی در جهان عرب روی دهد. برخی ادعا کردند که طالبان جایگزین داعش شده است تا رویای خود را در جهان عرب تحقق بخشد.
به قدرت رسیدن طالبان برای دومین بار پس از مبارزه طولانی مدت خود با نیروهای اشغالگر، نه تنها اعتبار نظم سیاسی موجود را به چالش کشیده و گفتمانی تازه را در مورد جایگاه امریکا در عرصه سیاسی جهان ایجاد کرده است، بلکه مهمتر از همه، بی توجهی ظاهری جهان عرب را به واقعیت های تازه سیاسی در افغانستان نشان می دهد .
جامعه جهانی با ظهور دوباره طالبان، با مشکلات متعددی روبه رو شده ولی مهمتر از همه، واکنش محتاطانه جهان عرب به این رویداد است. این وضعیت هوشیارانه در بیانیه های رسمی اکثر کشورهای عربی، از جمله کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به خوبی مشهود است، بیشتر این کشورها از نشان دادن همدلی یا اشتیاق به طالبان جدید خودداری کرده اند. این سکوت بیانگر تضاد با روابط گذشته بین جهان عرب و طالبان است که طی آن، همه نوع حمایت اقتصادی و نظامی – ابتدا به مجاهدین ضد شوروی و بعدا به طالبان – ارائه شد. بین مجاهدین افغانستان و جهان عرب برادری عقیدتی و معنوی نزدیک وجود داشت. عبدالرسول سیاف، یکی از پیشگامان مبارزه افغانستان، از فارغ التحصیلان دانشگاه اسلامی الازهر و یکی از چهره های معروف جنگ افغانستان بود. برهان الدین ربانی نیز تحصیلات خود را در الازهر گذراند و نسلی از مجاهدین افغان را پرورش داد.
جدای از روابط عقیدتی و مذهبی، ارتباط اقتصادی عمیقی نیز میان آنها وجود داشت. عربستان تامین کننده اصلی عملیات رهبری آمریکا در حمایت از مجاهدین افغان بود و حدود ۴میلیارد دلار در جنگ افغانستان هزینه کرد.
سقوط کابل به دست طالبان در میان عقب نشینی نیروهای غربی، گزینه دیپلماتیک دشواری را در برابر رهبران عرب قرارداده است که می توان آن را در پرتو دو دهه تغییر در اولویت های دیپلماتیک و راهبردی منطقه ای و جهانی مشاهده کرد.
عربستان به ویژه تحت هدایت عملی محمد بن سلمان مدت هاست در تلاش است تا تصویر افراطی این کشور را تغییر دهد. خانواده حاکم مشتاق هستند تا عربستان را در قالب یک جامعه لیبرال با اقتصاد باز تعریف کنند. این تلاش برای نوین سازی شاید بی تفاوتی کنونی رژیم سعودی به طالبان را توضیح دهد.
واکنش امارات متحده عربی در دو دهه گذشته نیز تغییر کرده است. سیاست خارجی منطقه امروز بیشتر ناشی از واقع گرایی سیاسی، عمل گرایی و منافع اقتصادی و راهبرد ملی است. به نظر می رسد میزبانی از اشرف غنی بیانگر آینده روابط میان طالبان و رهبران عرب است. موضع کنونی امارات در قبال طالبان بیشتر متاثر از کشته شدن دیپلمات های این کشور در سال ۲۰۱۷ و ظاهراً به دست طالبان است.
قطر یک استثنا در بین همه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است، زیرا به طالبان و امریکا کمک کرده است. قطر بیشتر همانند یک تسهیل کننده عمل کرده و به تازگی نیز از جامعه بین المللی خواسته است طالبان را به رسمیت بشناسد و با آن همکاری کند.
اگرچه تعامل کویت با طالبان پیشین به هیچ وجه کمتر از عربستان یا بحرین نبود، ولی واکنش محتاطانه آن در قبال طالبان جدید نشان دهنده کاهش اشتیاق نسبت به طالبان است.
بیشتر دولت های شمال آفریقا در برابر تحولات افغانستان سکوت کرده اند .
هراس فزاینده رهبران عرب از تجدید حیات طالبان شاید یکی از علل فاصله گرفتن آنها از تحولات سیاسی در افغانستان باشد. جهان عرب، از جمله کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، نمی توانند از پیامدهای ناشی از ظهور دوباره طالبان جلوگیری کنند. فروپاشی کابل سروصدای زیادی در رسانه های اجتماعی ایجاد کرد و بسیاری ابراز نگرانی کردند که آنچه در افغانستان اتفاق افتاد به زودی در جهان عرب روی دهد. برخی ادعا کردند که طالبان جایگزین داعش شده است تا رویای خود را در جهان عرب تحقق بخشد.
شاخه القاعده در شبه جزیره عربستان پیروزی طالبان را تبریک گفت و اعلام کرد که جنگجویان عرب مانند طالبان، غربی ها را از مناطق خود بیرون خواهند کرد. یکی از اعضای اخوان المسلمین در توئیتر خود نوشت رمز پیروزی طالبان تنها در پایبندی به خشونت و اسلحه است. جهان عرب نمی تواند از پیامدهای سرریز حوادث افغانستان فرار کند .
علل بی تفاوتی کنونی نسبت به طالبان جدید در میان کشورهای عربی را باید در پرتو تاکید فزاینده بر واقع گرایی سیاسی و پیگیری عمل گرایی در دو حوزه داخلی و خارجی این کشورها دانست.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب