سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ توازن و نظم منطقه‌ای 15

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ توازن و نظم منطقه‌ای

سیاست خارجی هر کشوري را نتیجه تعامل، مواجهه و ترکیب عوامل گوناگون داخلی و خارجی نظیر شرایط جغرافیایی و اقلیمی، تجارب تاریخی، ترکیب قومی، ماهیت نظام سیاسی، توانایی‌ها و محدودیت‌های اقتصادی و نظامی و سرانجام، ماهیت نظام سیاسی بین‌المللی و منطقه‌ای تعیین می‌کند.


دولت ابراهیم رئیسی با شعار «سیاست خارجی متوازن، فعال، پویا و هوشمند» روی کارآمد و اولویت خود در سیاست خارجی را نگاه به شرق و همکاری با همسایگان قرار داد. مسئله‌ای که همواره از ابتدای انقلاب اسلامی مورد توجه بوده است اما در این دولت اولویت بیشتری پیدا کرده است.


سیاست خارجی جمهوری اسلامی هرگز بر مبنای خصومت یا تعرض به همسایگان یا کشور‌های دیگر نبوده است، این است که برخلاف رژیم پهلوی هیچ سابقه‌ای از تعرض یا دخالت جمهوری اسلامی ایران در کشور‌های دیگر یا همسایگان وجود ندارد.


در چارچوب سیاست همسایگی هر کشوری باید دارای طرح، برنامه، خط مشی و استراتژی مشخصی نسبت به همسایگان خود داشته باشد و متناسب با آن الگوی رفتاری خود را تعریف کند. دولت‌هایی قادر به اتخاذ رویکرد همسایگی هستند که از پشتوانه غنی فرهنگی و ارزشی در محیط منطقه‌ای خود برخوردار باشند. جمهوری اسلامی ایران تاثیر گسترده‌ای در شکل‌دهی به ساختارهای سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی در منطقه غرب آسیا دارد و به عنوان یک قدرت منطقه‌ای از توانایی نظم سازی در منطقه برخوردار است. تا جایی که نقش جمهوری اسلامی ایران در ایجاد نظم و آرامش در منطقه بر کسی پوشیده نیست.[1]


سیاست منطقه‌ای ایران همواره حمایت از محور مقاومت، ثبات و امنیت منطقه و مبارزه با تروریسم بوده است. جمهوری اسلامی ایران با بهره‌گیری و حمایت از حشدالشعبی و نیل آن به عرصه‌ی سیاست و قدرت در عراق، بستری برای تعامل میان نظامی‌گری و دیپلماسی ایران در عراق و نیل به هوشمندسازی آن ایجاد کرد. همچنین، ایران در سال‌های بعد از بحران سوریه با آگاهی کامل توانسته است همزمان با تداوم قدرت آمریت، سخت و نظامی خود در سوریه در قالب محور مقاومت، به تداوم روند دیپلماتیک، نرم و اقناعی خود برای پایان این بحران بپردازد. در سطحی دیگر، ایران از توانایی دیپلماسی عمومی خود برای مقابله با اسرائیل و نقشه‌های این رژیم، از طرق مختلف، خصوصاً مسیر حزب الله و حماس بهره‌گرفته است.[2]


در چارچوب سیاست منطقه‌ای که ایران طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب و مشخصاً در سال‌های اخیر در پیش گرفته، توانسته است که «عمق استراتژیک» خود را در سمت غرب به فاصله 1۴۵۰ کیلومتری از تهران و در مرز‌های جولان اشغالی قرار دهد. این افزایش عمق استراتژیک صرفاً به معنای یک محیط جغرافیایی نیست، بلکه نیرو‌هایی درهم‌تنیده در ارتباطی پیچیده در تمام غرب آسیا است که، هر مهاجمی را در شبکه‌هایی از معمای امنیتی و نظامی گرفتار کرده و از پای در‌می‌آورند. امروز در جنوب محور عبری- عربی که انصارالله یمن حضور دارد تا شمال که حزب‌الله لبنان قرار گرفته و شرق آن که سوریه و عراق واقع شده‌اند و غرب فلسطین اشغالی که توسط حماس کنترل می‌شود، رژیم صهیونیستی در محاصره کامل قرار گرفته و تنها راه پیش روی‌شان دریای مدیترانه و غرق شدن در آن است.[3]


اکنون شاهد آن هستیم که جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی پس از سال‌ها رقابت منطقه‌ای خارج از کنترل با یکدیگر به این نتیجه رسیده‌اند باید دوره جدیدی از روابط و همکاری‌ها را آغاز کنند. ایران و عربستان سعودی به عنوان دو قدرت منطقه‌ای همواره در طول تاریخ رقیب یکدیگر بوده‌اند. مسلماً رقابت زمانی که به صورت رقابتی حساب شده و تحت کنترل باشد توانایی جلوگیری از ایجاد چالش‌های جهانی و منطقه‌ای را دارد اما اگر کنترل رقابت از دست بازیگران منطقه‌ای خارج شود می‌تواند به از دست رفتن منافع جمعی بسیاری در کشاکش این رقابت‌ها منجر شود. به همین منظور توافق و از سرگیری روابط تهران-ریاض نقطه عطفی در امنیت و ثبات منطقه محسوب می‌شود.


همچنین جمهوری اسلامی ایران در چارچوب سیاست منطقه‌ای و متوازن خود به دنبال برقراری و از سرگیری روابط با بحرین است و رایزنی‌هایی را جهت بازگشایی سفارت ایران در لیبی انجام داده است. در واقع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با همگرایی و همبستگی در بستر مناسبات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دیپلماتیک می‌تواند منطقه را از بحران‌های امنیتی دور کرده و زمینه شکوفایی و رشد و توسعه اقتصادی را برای کشورهای منطقه و محور مقاومت به ارمغان بیاورد.


1. http://fp.ipisjournals.ir/article_249291.html


2. https://jpir.journals.umz.ac.ir/article_2684.html


3. https://sahebkhabar.ir/news/57207065



نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب