نگاه روسیه به افغانستان پس از خروج امریکا و ظهور مجدد طالبان 15

نگاه روسیه به افغانستان پس از خروج امریکا و ظهور مجدد طالبان

 الف) خلاصه مدیریتی
ظهور طالبان در افغانستان به‌عنوان یکی از تبعات اشغال این کشور به دست ارتش سرخ شناخته می‌شود. با این وجود در دوران معاصر کمتر اصطکاک و تنشی در روابط روسیه با طالبان دیده‌ شده و هرچند طالبان در حال حاضر از سوی مسکو به‌عنوان گروهی تروریستی شناخته می‌شود؛ با این‌ حال خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و تسلط طالبان بر کابل، برای روسیه تحول مثبتی به‌شمار می‌رود.

البته حضور طالبان در افغانستان برای مسکو مخاطراتی نیز به همراه دارد. این گمانه‌زنی قدیمی که امریکا به ‌قصد مشغول کردن روسیه به تحولات اوراسیا از افغانستان خارج‌ شده و طالبان و حتی داعش را با حیاط‌ خلوت روسیه هم‌مرز کرده، همچنان جدی‌ترین گزینه است.

جدا از تحولات امنیتی و ژئوپلیتیکی، اوضاع اقتصادی منطقه اوراسیا و روسیه نیز تحت تأثیر حضور طالبان در افغانستان قرار خواهد گرفت. روسیه دارای منافع بسیاری از طریق برقراری روابط تنگاتنگ تجاری و نفتی با کشورهای آسیای مرکزی است و از قدرت‌یافتن طالبان که نسبت به مسکو کینه قدیمی دارد، نگران است. این امکان وجود دارد که حضور طالبان، بر روی طرح‌های مربوط به انرژی روسیه در کشورهای آسیای مرکزی تأثیر ناگواری برجای گذارد.

در حال حاضر روسیه و ایران نگرانی‌ها و منافع مشترک کوتاه‌مدت و بلندمدتی در موضوع افغانستان دارند. رضایت از خروج امریکا از منطقه، نگرانی از ظهور مجدد تروریسم و ایدئولوژی‌های افراطی و تلاش برای حفظ ثبات در افغانستان از جمله مشترکات تهران و مسکو در مورد افغانستان است. در مقاله حاضر به بررسی نگاه روسیه به افغانستان پس از خروج امریکا و ناتو تسلط طالبان بر این کشور پرداخته ‌شده است.

ب)  رابطه سیاسی مسکو و کابل و متغیرهای مؤثر بر آن
۱) پیشینه روابط
افغانستان هم برای روسیه تزاری، هم برای شوروی و هم برای روسیه معاصر اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکی داشته و دارد. این نقش در برهه‌های تاریخی مختلف تغییر داشته؛ اما هیچ‌گاه از اهمیت آن کاسته نشده است. در زمان روسیه تزاری افغانستان  و همسایگانش یعنی ایران و پاکستان راهی برای دسترسی این کشور به آب‌های آزاد جنوبی و در نتیجه گسترش تبادلات با قاره‌های دیگر بود. تلاش روسیه تزاری برای تحقق این دسترسی ناکام ماند.

در دوران جنگ سرد افغانستان نیز مانند دیگر کشورهای جهان درگیر جهان دوقطبی و درگیری سیاسی و ایدئولوژیک میان بلوک شرق و غرب شد. این جنگ فرسایشیِ نُه ساله که به «تلۀ خرس» مشهور شد، نزدیک به یک میلیون کشته و چهار الی پنج میلیون آواره در افغانستان برجای گذاشت. حاصل این اشغالگری، ضمن تضعیف شدید ارتش شوروی، موجب فروپاشی این کشور و ایجاد گروه‌های سیاسی متعددی شد که مجاهدین و طالبان یکی از آن‌ها بودند. اثرات منفی سیاسی و نظامی درگیری شوروی در افغانستان به حدی بود که تا سالیان طولانی کمتر مقامی در این کشور حاضر به پاسخگویی می‌شد و «سندرم افغانستان» تا مدت‌های مدیدی گریبانگیر مقامات مسکو بود.[۱]

در دوران معاصر؛ روسیه نگاه محتاط‌تری نسبت به افغانستان داشته و این نگاه ناشی از خیزش مجدد مسکو برای تصاحب نقش‌های فرامنطقه‌ای و جهانی و آمادگی برای رقابت جدی اقتصادی و سیاسی با رقبایش یعنی چین و امریکا بوده است.

۲) جایگاه افغانستان در سیاست خارجی روسیه
به‌طور کلی سیاست خارجی روسیه در افغانستان به دو دوره مجزا تقسیم می‌شود. دوره اول: دوره اتحاد جماهیر شوروی به‌ویژه ده سال انتهایی آن یعنی بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ که ارتش سرخ شوروی با هدف پشتیبانی از دولت دموکراتیک خلق و مقابله با مجاهدین به افغانستان حمله کرد.

در این دوره سیاست خارجی روسیه در قبال افغانستان مبتنی بر دو رهیافت نظری «ایدئولوژیک» (به معنای تحقق قدرت بزرگِ مدرن یا قدرت بزرگ روسیه) و «رئالیسم تهاجمی» (به معنای رفتارهای تجدیدنظرطلبانه و تهاجمی) بود.

دوره دوم: دوره پس از ارتش سرخ به‌ویژه بعد از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ که رویکردهای کلان سیاست خارجی روسیه در افغانستان به‌طور کامل تغییر کرد. ماهیت و رویکرد سیاست خارجی روسیه در افغانستان در این دوره براساس دو رهیافت نظری «ایدئولوژیک» و «رئالیسم تدافعی» (به معنای بازدارندگی و موازنه‌سازی قدرت‌های تهدیدکننده) قابل ارزیابی است.

افغانستان همواره جایگاه قابل توجهی در سیاست خارجی و دکترین‌های امنیت ملی روسیه داشته است. با اینکه افغانستان جزو کشورهای همسایه روسیه به‌شمار نمی‌رود و خط مرزی با این کشور ندارد؛ اما در دیدگاه روس‌ها به‌عنوان کشوری که از یک سو منبع صدور تروریسم، افراط‌گرایی و مواد مخدر است و از سوی دیگر هم‌مرز با منطقه خارج نزدیک روسیه (آسیای مرکزی) است، برای مسکو اهمیت ویژه‌ای داشته و دولتمردان کرملین به‌طور عمده به‌دنبال کاهش و تضعیف امواج تهدیدزا از سوی افغانستان بوده‌اند.

به عبارت دیگر نگاه روسیه به افغانستان ذیل نگاه این کشور به آسیای مرکزی تعریف می‌شود که از دهه‌ها قبل، این منطقه را حیاط خلوت خود می‌داند و نسبت به هرگونه کنش‌های مخرب و سرایت ناامنی و بی‌ثباتی به این منطقه که یک زمانی جزو جغرافیای روسیه محسوب می‌شد، حساسیت دارد.

اهمیت این موضوع به اندازه‌ای است که روس‌ها تلاش کرده‌اند با ایجاد و تقویت ائتلاف‌های منطقه‌ای مانند سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی، سازمان همکاری شانگهای و سایر ترتیبات چندجانبه امنیتی، سیاسی و اقتصادی و نیز تحکیم روابط دوجانبه امنیتی خود، مانع از گسترش تهدیدهای افغانستان به عمق استراتژیک و سرریز آن به مرزهای خود و همچنین محدود ساختن نفوذ ایالات متحده امریکا در آسیای مرکزی شوند. همسویی روسیه با حمله امریکا در سال ۲۰۰۱ به افغانستان که ظاهراً با هدف نابودی القاعده و گروه‌های تروریستی انجام گرفت نیز در این چارچوب قابل ارزیابی است.

۳) بررسی نقش سازمان شانگهای در تثبیت رویکرد روسیه نسبت به تحولات منطقه
در دکترین سیاست خارجی روسیه؛ افغانستان به چهار دلیل جایگاه خاصی دارد:

موقعیت جغرافیای آن در آسیای مرکزی؛
نوع ذهنیت حاکمان روسیه درباره رفت‌وآمدهای تروریست‌ها؛
تولید و صادرات مواد مخدر از افغانستان؛
تولید و توسعه تفکرات افراط‌گرا.
این چهار عامل کلیدی در اسناد بالادستی روسیه آمده و افغانستان را حیات خلوت روسیه و راه دسترسی به آسیای مرکزی تعریف کرده است. در واکنش به همین چهار دلیل بود که روسیه با همراهی چین و برای مقابله با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، در سال ۲۰۰۱ و همزمان با اشغال افغانستان به دست امریکا، دست به تأسیس سازمان همکاری‌های شانگهای زدند.

عضویت دو قدرت دارای حق وتو در پیمان شانگهای، گستردگی جغرافیایی این سازمان که در اصطلاح ژئوپلیتیک جهانی به هارتلند معروف است؛ دارا بودن حدود نیمی از جمعیت جهان و در اختیار داشتن یک‌چهارم تولید ناخالص داخلی جهانی بی‌گمان گوشه‌ای از اهمیت و تأثیرگذاری این سازمان در سطح بین‌المللی است. روسیه و چین به این جمع‌بندی رسیده‌اند که در این منطقه نباید پای بازیگر فرامنطقه‌ای مثل امریکا بیش از حد باز و گسترده باشد.

به عبارتی دیگر برای این دو قدرت مانور قدرت نظامی و سیاسی امریکا در حوزه پیرامونی سازمان شانگهای قابل پذیرش نیست. برای همین است که این سازمان در تلاش برای شکل دادن به مسائل امنیتی و سیاسی در منطقه نظیر مقابله با تروریسم و افراط‌گرایی و ثبات منطقه‌ای است. به‌خصوص اینکه با تحولات رخ‌داده در افغانستان، امکان تبدیل این کشور به کانون تروریسم بیش از هر زمان دیگری وجود دارد.

گزارش‌های متقنی از نفوذ جریان‌های تروریستی نظیر داعش و القاعده در داخل ژئوپلیتیک افغانستان منتشر شده و از همین رو یکی از محورهای بحث و جمع‌بندی نهایی دور آخر نشست پیمان شانگهای، پیرامون تحولات افغانستان بود. سازمان شانگهای از پنج سال قبل و در قالب مرکز ضد تروریستی خود اقدام به تأسیس پایگاه اطلاعاتی در مورد افرادی که دست به اعمال انتحاری می‌زنند، کرد.

۴) پذیرش ایران در پیمان شانگهای و همسویی نسبی رویکرد تهران و مسکو در مقابل طالبان
در پایان بیست‌و‌یکمین نشست سران سازمان شانگهای که در دوشنبه پایتخت تاجیکستان برگزار شد، سران هشت کشور عضو اصلی سازمان، نظر موافق خود را با تبدیل عضویت جمهوری اسلامی ایران از عضو ناظر به عضو اصلی اعلام و اسناد مربوط به آن را امضا کردند.

بر این اساس فرآیند فنی تبدیل عضویت ایران به‌عنوان یکی از اعضای اصلی سازمان آغاز شده و کشورمان از این پس به‌عنوان عضو اصلی این سازمان مهم منطقه‌ای با کشورهای عضو همکاری و تعامل خواهد داشت.

از سال ۲۰۱۶ میلادی و حتی پیش از آن، ایران و روسیه در مورد نحوه تعامل و یا برخورد با طالبان گفت‌وگوهایی داشتند. در همان سال امریکا خبر از تجهیز طالبان با سلاح‌های جدید روسی داد و مسکو با این اقدام نشان داد برای مقابله با امریکا و ناتو و حفظ منافع حیاتی خود در منطقه حاضر به تعامل با طالبان است.

با شکل‌گیری نخستین هسته‌های گروه داعش در شرق و غرب افغانستان، نگرانی ایران از نفوذ این گروه در میان اقلیت سنی‌مذهب ایران که بخشی از آنان در مناطق هم‌مرز با افغانستان زندگی می‌کنند‌، بیشتر شد. جمهوری اسلامی آگاه است که گروه‌های مخالف تحت حمایت خارجی در مرزهای شرقی کشور، ظرفیت همسویی با داعش و یا سایر گروه‌های بنیادگرا را دارند. به همین دلیل مقامات کشور با هر گروهی که منافع بلندمدت ملی را تأمین کند؛ همراه خواهند بود.[۲]

هرچند مقامات امریکایی و ناتو بارها نگرانی خود از تلاش روسیه و ایران برای تماس با طالبان را مورد انتقاد گسترده قرار دادند؛ با این‌حال همراهی استراتژیک و امنیتی دو کشور براساس منافع و تهدیدات مشترک ادامه داشته است. روسیه و جمهوری اسلامی به دلایل مشترک زیر در مورد اوضاع کنونی در افغانستان با یکدیگر همراهی دارند:

 اول: خروج ناتو و امریکا از منطقه و خالی شدن پایگاه‌های نظامی امریکایی در افغانستان، بزرگ‌ترین نکته مشترک مورد توافق ایران و روسیه است. حضور بیست ساله امریکا در منطقه، ایجاد تنش‌های مداوم و درگیری نظامی و جنگ اطلاعاتی در مجاورت ایران و روسیه دردسرهای زیادی برای دو کشور ایجاد کرد و در نتیجه با اتمام اشغال افغانستان و خروج امریکا و دیگر کشورهای غربی، دو کشور احساس امنیت بیشتری دارند.

شکست هژمونی امریکا در افغانستان و زمین‌گیری این کشور در منطقه هم برای ایران و هم برای روسیه اتفاق مثبتی است و همین امر سبب همسویی بیشتر دو کشور خواهد شد.

دوم: با حفظ روابط با طالبان، تهران و مسکو به غرب نشان می‌دهند که همچنان بازیگر مؤثری در منطقه هستند. ایران همسایه مهم و اثرگذار افغانستان است و روسیه که در دوران پوتین راهبرد توسعه منطقه‌ای و جهانی خود را مجدداً در پیش گرفته، آمادگی کاملی برای مواجهه با امریکا و ناتو دارد و دیگر به غرب اجازه نخواهد داد بازیگر فعالی در حوزه تاریخیِ استحفاظی این کشور باشد.

از سوی دیگر ائتلاف‌های منطقه‌ای میان روسیه و چین، ایران و چین و روسیه و پاکستان در حال شکل‌گیری است. عضویت ایران در سازمان شانگهای هم نشان از همسویی بیشتر ایران با روسیه و چین دارد. همین همراهی و منافع مشترک منطقه‌ای، دستاورد بزرگی برای دو کشور و خطری امنیتی و استراتژیک برای امریکا تلقی خواهد شد.

سوم: روسیه و ایران هر دو از ظهور داعش و گسترش تهدیدات امنیتی این گروه در منطقه احساس خطر می‌کنند. در سال ۲۰۱۴، داعش به افغانستان وارد شد و کرملین از گسترش این گروه به‌خصوص به مناطق شمال افغانستان و آسیای میانه هراس دارد. از آغاز ورود داعش به افغانستان، این گروه و طالبان با هم می‌جنگند و روسیه و ایران در همین راستا دست همکاری به طالبان داده‌اند. ماریا زاخاروا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه پیشتر گفته بود مسکو با طالبان اطلاعات خود را در امر مبارزه با داعش در میان گذاشته است.[۳]

چهارم: تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان تهدید دیگر برای روسیه و ایران است. افغانستان ۹۰ درصد مواد مخدر جهان را عرضه می‌کند که بیشتر آن در مناطق تحت اشغال بیست ساله طالبان تولید شده است. بیشتر این مواد به روسیه قاچاق می‌شود و از سوی دیگر مصرف مواد مخدر دومین علت مرگ‌ومیر در این کشور است. از این رو تصور مسکو و تهران در مبارزه با قاچاق مواد مخدر این است که طالبان می‌تواند شریک بهتری نسبت به اشغالگران و یا دولت‌های پیشین مستقر در کابل باشد.

براساس قانون نانوشته دشمنِ دشمنِ من، دوستِ من است، فعلاً تهران و مسکو تمایل دارند تا واشنگتن را تضعیف کنند. در شرایط کنونی و یا در زمانی که شخص پوتین سکان سیاست داخلی و خارجی روسیه را در دست دارد، واقع‌گرایی سیاسی بر روابط و تصمیمات این کشور حاکم است. با این‌حال نباید از نظر دور داشت که هر کشوری در درجه اول به دنبال تأمین منافع بلندمدت خود در منطقه و جهان است و روسیه هم در مورد پرونده هسته‌ای و هم در مورد سوریه که نقطه تلاقی منافع و تهدیدات دو کشور بود، نشان داده پرهیزی از پیگیری یک‌جانبه منافع ملی خود ندارد و حتی امکان معامله و مذاکره با رقبای ایران را نیز داراست.

 ج) روسیه و تحولات اخیر در افغانستان
۱) نگاه ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک روسیه به افغانستان
سیاست خارجی روسیه در قبال تحولات افغانستان در طول دهه‌های گذشته تا به امروز که طالبان بر این کشور حکومت می‌کند، از منظر «ژئوپلیتیکی» قابل ارزیابی است. کرملین به «خروج نیروهای امریکایی از افغانستان» که به تضعیف دولت مرکزی در کابل و «تقویت طالبان» در سراسر این کشور انجامیده است، به‌عنوان یک فرصت مغتنم می‌نگرد.

سیاستی که روسیه در حال حاضر در افغانستان پیگیری می‌کند، تلاش برای پر کردن خلأ ناشی از خروج امریکاست. برخلاف چین که با استفاده از مکانیسم‌های اقتصادی، برنامه‌های توسعه‌ای و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های افغانستان درصدد پر کردن خلاء مذکور برآمده، روسیه عمدتاً از طریق مکانیسم‌های سیاسی و روندهای امنیتی به‌دنبال تقویت حضور و نفوذ خود در افغانستان در دوران پس از خروج امریکا از این کشور بوده است.

البته از چند سال قبل که بحث خروج نیروهای امریکایی از افغانستان مطرح شد، روندها و مکانیسم‌های مذکور از جمله تماس با طالبان و برخی تبادلات اطلاعاتی و سیاسی و حتی کمک‌های تسلیحاتی به‌طور جدی در دستور کار سیاست خارجی مسکو قرار گرفته که در ماه‌های گذشته و همزمان با تشدید تحولات افغانستان شدت یافته است.  روسیه از سال ۲۰۰۳ به‌طور رسمی طالبان را به‌عنوان یک گروه «تروریستی»، غیرقانونی اعلام کرده است و از آن زمان تاکنون با این گروه ارتباط دارد، اگرچه میزان حمایتش مشخص نیست.

روسیه از برچیده شدن پایگاه‌های نظامی امریکا و ناتو از افغانستان خرسند است؛ اما همچنان نسبت به پیامدهای ناشی از خروج امریکایی‌ها از این کشور و اینکه خروج نظامی با حضور و نفوذ «هوشمندانه امنیتی» جایگزین شود، نگران است. روسیه معتقد است در حال حاضر دو هزار نیروی امریکایی در پوشش‌ها و ابعاد گوناگون در افغانستان همچنان حضور دارند.

برای فائق آمدن بر نگرانی‌های موجود، کرملین دنبال تقویت روندهایی است که به روی کار آمدن یک «دولت همسو» در افغانستان منتهی گردد و منافع روسیه را تأمین کند.[۴] دولتی که بتواند تروریسم و افراط‌گرایی را به‌خصوص در شمال این کشور که با مرزهای جنوبی شرکای روسیه مجاور است، مهار کند و منافع اقتصادی روسیه را به‌ویژه در بخش انرژی تضمین نماید. قاعدتاً این دولت نمی‌توانست دولت اشرف ‌غنی باشد که در چارچوب منافع امریکا عمل می‌کرد.

نگاه منفی روسیه به دولت اشرف ‌غنی هیچ‌گاه پوشیده و مخفی نبود. در سال ۲۰۱۹، الکساندر مانتیتسکی سفیر روسیه در افغانستان گفته بود: «با تأسف نمی‌توانیم بگوییم رئیس‌جمهور فعلی افغانستان طی دوران تصدی‌اش توانسته مناسبات متوازن با شرکای بین‌المللی و در درجه اول با همکاران منطقه‌ای خود ایجاد کند. این بر امر روابط روسیه- افغانستان نیز تأثیرگذار بوده و حتی توازن و تحرک آن را می‌توان با علامت منفی مشخص کرد.[۵]»

سفارت روسیه اولین منبع معتبری بود که فرار غنی از افغانستان را تأیید کرد. یکیتا ایشنکو، سخنگوی سفارت روسیه در کابل به ریانووستی گفته بود اشرف ‌غنی تلاش کرده مقادیر زیادی پول از کشور خارج کند. به گفته وی غنی چهار خودرو پر از پول با خود از کشور خارج کرد و بخشی از پول‌ها را هم سعی کرد تا با بالگرد منتقل کند؛ اما جای خالی نماند.[۶] ضمیر کابولوف، نماینده رئیس‌جمهور روسیه در امور افغانستان نیز گفته بود اشرف ‌غنی به‌دلیل فرار از کشور سزاوار پیگرد قانونی، جلب و احضار به دادگاه در افغانستان است.

۲) رویکرد مسکو نسبت به طالبان و آینده افغانستان
برای اولین بار رابطه رودرروی روسیه با طالبان در سال ۱۹۹۵ میلادی آغاز شد، زمانی که هلی‌کوپتر روسی با هفت تن از اتباع مسلح روسیه، توسط نیروهای طالبان مجبور به فرودآمدن شد. ضمیر کابولوف به قندهار سفر کرد و با رهبر وقت طالبان، ملامحمد عمر ملاقات داشت. زمانی که مذاکره به نتیجه نرسید، هفت خلبان بازداشت‌شده روسی، هلی‌کوپتر را به امارات فراری داده و سه نیروی طالب را نیز با خود بردند.

براساس گزارش ساندی تایمز،[۷] میان ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور وقت روسیه و رهبر قبلی طالبان در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۵ در مورد همکاری با طالبان ملاقاتی صورت گرفت. پوتین با ملااختر منصور در پایگاه نظامی واقع در تاجیکستان مخفیانه ملاقات کرد. براساس این گزارش، ملاقات جهت همکاری دوجانبه برای مبارزه با داعش صورت گرفته بود؛ اما طالبان این خبر را رد کردند و گفتند که چنین ملاقاتی صورت نگرفته است.[۸]

با کشته‌شدن ملااختر منصور در حمله هوایی امریکا در بلوچستانِ پاکستان، روسیه تماس‌های خود را با طالبان تحت رهبری ملاهبت‌ا… آخوندزاده که رهبر فعلی طالبان است، ادامه داد.

در حال حاضر روسیه یکی از نخستین قدرت‌های جهانی است که با پیشروی طالبان و خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، سکوت خود را در مقابل افغانستان شکست و نسبت به این روند جهت‌گیری واضحی نشان داد.

از نظر مسکو طالبان یکی ابزارهای سیاسی و امنیتی مؤثر برای تحقق اهداف تعیین‌شده در این زمینه است. مسکو از طالبان به‌عنوان یک «نیروی توانای سیاسی و قومی» که «واقعاً و مشخصاً محق قدرت است» یاد می‌کند که در گذر زمان میانه‌روتر و تهدیدات آن برای روسیه کمتر شده است؛[۹] لذا آمادگی لازم برای ورود «جدی و رسمی» به حکومت و سیاست در افغانستان را دارا می‌باشد. از همین رو مقامات عالی مسکو با قاطعیت از ضرورت کنار گذاشتن دولت اشرف‌ غنی در آینده‌ای عاری از ناتو صحبت کردند.

این چیزی است که ضمیر کابولوف بر آن تأکید دارد. کابولوف طی اظهاراتی تأکید کرد که یک دولت انتقالی ائتلافی که شامل طالبان و «طیف‌های گسترده‌ای از نمایندگان پشتون‌ها، تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌ها» باشد، تنها راه خروج افغانستان از بن‌بست فعلی است؛ وی تأکید می‌کند: «افغانستان باید یک دولت ائتلافی جدید با حضور نمایندگان تمامی احزاب سیاسی از جمله طالبان ایجاد کند و این تنها راه برون‌رفت از بحران کنونی در این کشور محسوب می‌شود.»[۱۰]

در سوی دیگر ماجرا، طالبان نیز به قدرتی مانند روسیه نیاز دارد. اینکه حمایت کشور غیرغربی قدرتمند که به لحاظ جغرافیایی در منطقه حضور دائمی دارد، دارای حق وتو است و رقیبی جدی برای امریکا به‌شمار می‌رود، شامل حال طالبان شود، دستاوردی مهم برای آنها خواهد بود. طالبان به‌خوبی می‌داند که برای پیگیری این روند و کسب مشروعیت بین‌المللی و حتی داخلی نیاز به پشتیبانی قدرتی بزرگ دارد و این قدرت می‌تواند حتی در حل مشکلات مالی و کمبودهای اقتصادی آنان کمک کند. در واقع رابطه طالبان و روسیه می‌تواند بر پایه واقع‌بینی و رئالیسم حاکم بر صحنه بین‌الملل بنا شود و با شناخت از منافع مشترک پایه‌گذاری گردد.

 

 

 د) فرجام
ناظران سیاسی و امنیتی بر این عقیده‌اند بزرگ‌ترین برندگان شکست امریکا در افغانستان، ایران و روسیه‌اند. از سوی دیگر بدون اجماع ملی پیرامون نقشه راه سیاسی برای افغانستان، هیچ روش پایداری برای حل بحران‌های این کشور وجود ندارد. با این ‌حال، این تلاش‌های منطقه‌ای مرحله‌ای موازی و حیاتی در روند صلح سیاسی هستند؛ زیرا درگیری در افغانستان دارای ابعاد متعدد داخلی، منطقه‌ای و جهانی است و هر کشور در منطقه منافع خاصی دارد که روی نقش آن کشور در آینده افغانستان تأثیر می‌گذارد.

به‌طور خاص، روسیه و ایران سود (و یا ضرر) زیادی از روند صلح افغانستان می‌کنند. در سال‌های اخیر دو کشور به‌طور مستقیم در صحنه سیاست افغانستان حضور داشته‌اند: هم به‌طور رسمی، از طریق روابط دیپلماتیک بین دولت‌ها و هم به‌طور غیررسمی، از طریق حمایت از جناح‌های سیاسی مختلف. روسیه و ایران از زمان آغاز روند صلح افغانستان در سال ۲۰۱۸ به قدرت‌های منطقه‌ای فعال‌تری در امور افغانستان تبدیل شده‌اند. علاوه بر این مشارکت چین به‌عنوان دیگر کشور منطقه که مخالف راهبرد امریکاست، احتمالاً افغانستانی را شکل خواهند داد که دو دوران پساامریکا پدیدار خواهد شد.

روسیه در چارچوب سیاست‌های قدرت‌های بزرگ جهانی به‌طور مداوم نفوذ خود در آسیای میانه را گسترش داده است. عقب‌نشینی امریکا و ناتو انگیزه بیشتری به روسیه داده تا حضور نظامی و یا امنیتی خود در منطقه را بسط دهد. حضور مسکو در روند صلح افغانستان و مشارکت آن در پلتفرم‌های منطقه‌ای- به‌ویژه از طریق ایالات متحده، روسیه، چین و پاکستان- بیشتر به تهدیدهایی ارتباط دارد که به‌دلیل ناامنی، افراط‌گرایی مذهبی، تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان با آنها مواجه است.

اکنون نگرانی اصلی روسیه و کشورهای آسیای میانه، امنیت خودشان است. آنها می‌خواهند مطمئن شوند که بی‌ثباتی سیاسی افغانستان پس از خروج سربازان امریکایی از این کشور، از مرزهای آنها عبور نخواهد کرد. روسیه احتمالاً راه‌هایی برای همکاری با طالبان پیدا خواهد کرد.

از سوی دیگر روابط روسیه با ایران عمدتاً مبتنی بر ملاحظات امنیتی و ژئوپلیتیک است. نخبگان حاکم در دو کشور، یکدیگر را شریک دشوار، اما ضروری می‌دانند. پایه و اساس مشارکت استراتژیک روسیه و ایران، منافع مشترک هر دو کشور در کاهش قدرت و نفوذ امریکا هم در خاورمیانه و هم در سراسر جهان است. با همین نگاه افغانستان مهم‌ترین نقطه منافع و تهدیدات مشترک دو کشور خواهد بود.

https://iuvmpress.news/fa/?p=49040

نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب