شیعه در تمام این پانزده قرنی که از ماجرای امام حسین (علیه السلام) می گذرد، با اتکا بر گزارش پنج منبع اصلی روضه سرایی کرده که تنها یکی از آن منابع شیعی است که مقتل ابی مخنف نام دارد. آن چیزی که به نام مقتل ابی مخنف هست، در واقع گزارش تاریخ طبری از مقتل ابی مخنف
است. علت اینکه شیعه هنوز آنچنان که باید تاریخ کربلا را نگارش نکرده بی مهری نسبت به این ماجرا نبوده، بلکه تاریخ های او بر مبنای گریه و احساسات است و آن قدر چگالی غم در کربلا سنگین است که تا قیامت برای مصیبت ایشان خواهیم گریست و این امر باعث مانایی جریان عاشورا شده است. احساس کربلایی احساسی است که تمام پیوندها و احساسات دیگر بشری را می تواند به خاطر خودش منقطع کند، یعنی فراتر از آنها عمل کند. اینکه بسیجیان ما نسبت به امام (ره) اظهار علاقه می کردند و آنطور جانفشانی می کردند، آیا یک مورد سراغ داریم کسی به ایشان بگوید پدر و مادرم فدایت؟ ولی ما در اولین مواجهه خود با امام حسین (علیه السلام) می گوییم «بأبی أنت و أمی» پدر و مادرم به فدایت. احساس کربلا، احساس غیر فردی و اجتماعی است، به همین علت قدرت زا است. در حالی که نوع احساسات ما، فردی است. احساس کربلایی عقلانی است، اسطورهای نیست. امام حسین (ع) یک واقعیت است، اسطوره نیست. در اسطوره واقعیت ماجرا مهم نیست. امام حسین (ع) حجت و امام است و احساس ناشی از ارتباط با امام خیلی با احساس ناشی از ارتباط با یک اسطوره تفاوت دارد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب