آنکس که در صفین نوجوان بود و با نقاب صحنهی نبرد را زیر و رو میکرد، در کربلا، ادب کرده بود در برابر دستور مولای خویش ایستاد به علمداری.
برای مرد رزم هیچ آسان نیست که نجنگد و تماشای رزم کند.
عباس که به سمت علقمه میرفت، از آسمان باران تیر میبارید.
آنگاه که مشک را پاره دید، جان از تنش رفت!
و سپاه میدیدند پرچمِ در دستش هیچجای سالمی نداشت جز آنجا که دست علمدار آن را نگه داشته بود
نظر
ارسال نظر برای این مطلب