شیر آب حیاط را به اندازه یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو میگرفتند. گفتم آقا محرم دارد می آید و من یک ماه برای تبلیغ می روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم همانجور که وضو میگرفت تکیه داد به دیوار و آهسته گفت: آسید محمد سعی کن هر شبانه روز یک و مرتبه برای امام حسین (ع) گریه کنی
نظر
ارسال نظر برای این مطلب