هرگز حجم و گستره ویرانی را فراموش نمیکنم....
لحظاتی سخت هست، اما بر ترس ام غلبه کردم و به کارم ادامه دادم، باشد که حداقل صدای فلسطین باشم....
مرگ را هم میشناسم، همین نزدیکی هاست...اما من سال هاست پای قدس ایستاده ام و خواهم ایستاد اما به کارم باز ادامه می دهم تا مرگ فرا رسد....خشمم فوران کرد؛ وقتی کودکان از مدرسه برگشتند و آوار زندگی شان را دیدند من شیرین ام؛ دختر فلسطین؛ آرزویم خنده های قدس است
نظر
ارسال نظر برای این مطلب